ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
ساحل مرا به خویش نمی خواند
امواج می خروشند
امواج سهمگین
کدام موج
اینک مرا چو طعمه به گرداب می دهد ؟
گرداب می ربایدم از اوج موج ها
در کام خود گرفته مرا تاب می دهد
فریاد می کشم
کدام دست
برپای این نهنگ گران بند می زند ؟
ساحل مرا به وحشت گرداب دیده است
لبخند می زند ٬ لبخند می زند
.................
تولدم مبارک
دلم می خواد برم بیرون وایسم تا می تونم داد بزنم ، فریاد بکشم ، به تمام آدم ها دونه دونه بگم : ” تو رو خدا دست از سر من بردار ، از جونم چی میخوای ؟ راحتم بذار ..... ولمممممم کککککککننننننننننننن ...... چرا بی خیال من نمیشی ؟ مگه من چیکارت کردم که روز و شب میای تو مخ من رو اعصابم رژه میری ؟ چرا از بقل هر کدومتون که رد می شم باید تمام افکار و بدبختیا و نگرانی هاتون رو بفهمم ؟ تو تاکسی ، تو اتوبوس ، تو بیمارستان ، تو تیمارستان .... تورو خدا فکر نکنین ، بگذارین منم یکم آرامش داشته باشم ...... مگه من آدم نیستم ؟ چرا باید این همه عذاب بکشم ؟ دیوونم کردیییییییییییییییین ......دیوونه هااااااااااااااااااا... “
بعد با خودم میگم شاید فکر کنن منم مثل خودشون دیوونم اون وقت از تیمارستان میبرنم بیرون ... قاطی دیوونه ها و خل وچل ها .... من که چیزیم نیست .... پس هیچی نگم بهتره . نه ؟
(( یکی ازم پرسید: اگه دانشگاه قبول نمیشدی چی کار می کردی ؟ گفتم : میرفتم تیمارستان چون زیاد فرقی نداره ، تازه تو تیمارستان غذاش مجانیه ، آدم رو هم نمی زنن ٬ دیوونه هاش هم کمتره .))