ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
هذیان نمیگویم در این بیراهه بی پروا شدم
نیک بنگر که من دیوانه ای رسوا شدم
وانهادم هر چه بود و مست از رویای نیک
زاهد می خوار بی ادراک این دیوان شدم
ما به سامان از سرای عشق تا خانه شدیم
نادم از این صرف فعل جانم و جانان شدم
راه را جز عشق و بانگ خنده ها فرمان نبود
این چنین باز آمدم من بی دل و درمان شدم
نیست در این واپسین منظر به رویم جز سراب
شاه راه صدق و ایمان رفتم و بر گِل شدم
ناگریز یم و ز لب شور خرامان میزنیم
آسمان بردی مرا یکباره خاکستر شدم
خانه ی ویرانه ای بنمودی ام اما ببین
تاج و تختی دادمت، هم بستر باران شدم
یاد باد آن روز خرّم پی مرا در یاد باد
ای سبک پا دور تر رو، من به خاکِ دل شدم
بهراد
2 آبان 1391 ... زیر باران !
پ.ن. آسمان همیشه همراه خوبی بوده ... نمیگذاره زیاد به خودم فشار بیارم ...