سکوت

سکوت، سرشار از سخنان ناگفته است؛ از حرکات ناکرده، اعتراف به عشق‌های نهان و شگفتی‌های بر زبان نیامده.

سکوت

سکوت، سرشار از سخنان ناگفته است؛ از حرکات ناکرده، اعتراف به عشق‌های نهان و شگفتی‌های بر زبان نیامده.

بیا با هم بازی کنیم ...

میخواهم پیشنهاد دهم رشته ای بنا نهند به نام جراحی زیبایی زبان کوچک. این روزها همه دوست دارند زبان کوچک خود را به دیگران نشان دهند ... حتی گاهی افراد آنقدر به دیگری فشار می آورد که زبان کوچکش را ببیند. این عمل گاهی به دید و بازدید زبان کوچک ها می انجامد.

 وقتی میخواهی زبان کوچکت را به کسی نشان دهی باید دهانت را تا نهایت نزدیک به جر خوردن باز کنی و آنگاه صدایت را بی اندازی در حلقومت و صدایی بزرگ در بیاوری که به آن حرکت می گویند داد زدن.

 وقتی میگویند فلانی داد زد یعنی یارو زبان کوچکش را نشان "داد" و پوز طرف مقابل را "زد" از جنبه ی زیبایی زبان کوچک و بلندای صدای حلقوم، چون همیشه بازی که شروع میشود صدای حلقوم بلند تر میشود تا جایی که دیگر تنها یک صدا می آید و بعد بازی تمام میشود. این روزها مد شده دیگر ... هرجا میروی زبان بازی میکنند ... سر کار، دانشگاه، بقالی، قصابی، خونه، مهمونی، دوست، آشنا، حتی دوستای قبلی دوستای دوستان با دوستان ... 

فکر کنم المپیک زبان بازی هم نزدیک است چون همه سخت در حال تمرین هستند ... 

من هرگز از این بازی خوشم نمی آید ... آدم سرگیجه میگیرد ... ولی مربیانم میگویند استعداد خوبی در این بازی دارم ... تازگی ها سعی میکنم تنها بیننده باشم ... یه پاکت تخمه آفتابگردان خام میگیرم مینشینم به تماشای زبان بازی ها ... هم بازی خوبی نیستم دیگر ... 

به این نتیجه رسیده ام که زبان کوچک یک چیز خیلی خصوصی است ... کسی نباید ببیندش ... بقیه هم که میخواهند نشانم بدهند من نگاه نمیکنم دیگر ... زشت است ... بد است ... آدمیزاد است بالاخره ... دگرگون میشود اندیشه هایش ...


پ.ن. گاهی وقتی چیزی نمیگویی به این معنی نیست که زبان کوچک نداری ... شاید به نظرت کیلوکالری هایی که باید مصرف کنی برای این بازی ارزشش از آن آدم یا حرف هایش بیشتر است!