سکوت

سکوت، سرشار از سخنان ناگفته است؛ از حرکات ناکرده، اعتراف به عشق‌های نهان و شگفتی‌های بر زبان نیامده.

سکوت

سکوت، سرشار از سخنان ناگفته است؛ از حرکات ناکرده، اعتراف به عشق‌های نهان و شگفتی‌های بر زبان نیامده.

بخند

حرف بزن ... هرچی ...

هرچیز که من را ببرد به عمق صدای تو. به از خود بیرون شدن، به رویا ...


رفتیم و رفتیم تا انتهای صادق نام و نفس ... تا بیکران وحشی فریادهای عمری فرو خفته در پس گلوی با احساسمان ... و آرامش همان اشک بود که هر بار جلوه ای متفاوت به بار می آورد ... صداقت رویاهایمان چکامه های بی ریشه ی پرتاب شده از اندیشه ای مست، یا هذیانی ناگاه از تنی سوزان نبود ... هرکدام چکیده ی ساعت ها زندگی در خیالات عاشقی بود که در راه خویش پای برجایی را می ستود ... عاشقی که شاید هرگز در ناگوار ترین کابوسهایش هم نمیدید که دلبرش چنین ... اکنون آه هم نمیکشد ...!

تنها راه میروم، تنها، تنهای تنها ... می گذرم از هرچه یاد و یادآور است ... ستمگری است؟ میدانم ... من یکتا ستمگر این راه نیستم ... آموزگاران نیکی داشتم ! 


لبخند بزن، بخند ... خنده هایت واپسین تمنای این ستمگر مکار است ... بخند تا بی اندیشم حالت نیک خوب است ... اینگونه شاید ... این گونه بر ما نشاید ...


----

پ.ن : مکتوب را فراموش مکن ... "مکتوب" یعنی نگاشته شده، یعنی همان افسانه و نهایتی که برایت نگاشته اند و این همه راه تا اینجا آمده ای تا در این زندگی به آن برسی ... یعنی سفر، دل به آشوب دریا زدن، پای بر بیابان ساییدن، بردباری، تنها نگاه بودن، مکتوب ره سپردن در سکوت است به سوی معشوق، به راه دلدادگی ... 


پ.ن2: تلخم، خیلی ... تلخ بودن بهتر از تلخک بودن است ... 


پ.ن.3: برای نوشتن نظر از قسمت "‌تماس با من" استفاده کنید...