سکوت

سکوت، سرشار از سخنان ناگفته است؛ از حرکات ناکرده، اعتراف به عشق‌های نهان و شگفتی‌های بر زبان نیامده.

سکوت

سکوت، سرشار از سخنان ناگفته است؛ از حرکات ناکرده، اعتراف به عشق‌های نهان و شگفتی‌های بر زبان نیامده.

تنها

در رو باز میکنی٬ نه چراغی روشنه٬ نه کسی منتظرته

در رو پشت سرت می بندی٬ همه چیز تاریک میشه. خودت٬ زندگیت٬ جریان احساسات٬ و حتی زمان!

لباست رو در میاری٬ نقابت رو در میاری٬ کالبدت رو هم در میاری و آویزون میکنی. کالبدی که همه تورو با اون میشناسند نه با خود واقعی تو. کالبدی اتو کشیده٬ مرتب٬ شاداب و با یک لبخند اوریجینال!

اینجاست که تازه روحت می تونه نفس بکشه و خودش باشه نه چیزی که همه انتظار دارن.

پرده ها رو میبندی٬ درها رو قفل می کنی٬ فقط خودتی٬ خدای خودت و دیگر هیچ ...

نه دیگه آدم ها با دیوارهای خود ساخته و ضخیم دورشون٬

نه دیگه اطرافیانت با فاصله ی محدود و تعریف شده شون٬

نه دیگه دختری که پشت تلفن عمومی برای نامردی که پشت خطه زار بزنه٬

نه پیرمردی که با صورت خرد و چروک توی آشغالا دنبال یک تکه نون خشک و ته مونده غذا بگرده٬

نه زنی که توی پارک با قیافه ی داغون و خسته به آینده ی بچه ای که داره بازی میکنه فکر کنه٬

نه مردی که تمام وجودش استرس جمع شدن پول کافی برای پرداخت نزول وامش باشه٬ وامی که برای خریدن ماشینی گرفته که روش کار کنه تا خانوادش از گرسنگی نمیرن

نه دیگه دری٬ نه نگاهی٬ نه موازین اجتماعی و نه حتی مدارایی ...

اینجا دیگه چشمات دنبال یه گمشده نیستن

قلبت دیگه مجبور نیست به خودش حد بزنه

و نه منطق زاییده از تفکرات و توهمات اجتماع منحوس و مسموم برات حکم صادر میکنه

اینجا فقط تو هستی و خدایی عاشق و مهربون

تو هستی و یک سینه  پر از فریادهای انکار شده

تو هستی و چشمه ی چشمانت و گوش همیشه شنوا و خیرخواه خدا


-----


امروز عالی بود. هیچ وقت فکر نمی کردم دوباره پشت میکروفون کنار حامد عزیزی بشینم یا اشکان صادقی رو موقع دوبله ببینم. یا توی صدا و مرام مهدی امینی غرق بشم.

باز ...


تازه هایم را تنها برای تو می نویسم ...  

گوش کن ...