سکوت

سکوت، سرشار از سخنان ناگفته است؛ از حرکات ناکرده، اعتراف به عشق‌های نهان و شگفتی‌های بر زبان نیامده.

سکوت

سکوت، سرشار از سخنان ناگفته است؛ از حرکات ناکرده، اعتراف به عشق‌های نهان و شگفتی‌های بر زبان نیامده.

هذیان سه و نیم

اینجا زمینی است که خاکش مزه کلوچه میدهد... کلوچه هایی که تمام دارایی دستانی کوچک بوذ... از مراسم پرسه دیگر صدای دریا نمی آید ... تک واژگانش چهار پنج واژه می شوند و در سفسطه ای موهوم و خرمگس گون محو می شوند ... خنده دار بودن همیشه ستودنی است، این حقیقت تلخ روان توست که هیچ کس تاب آن را ندارد ... زمانی که در خود باید فروگذار شوی می آیند از یقه آویزانت میکنند ... تو محکوم به خوب و خندان بودنی میرا ... باغ درختچه های گوجه سبز هم روزی خزان میشود ... فراموش میکند ... تنها شاید در یاد تو باران از برگ هایش می چکد ... نه از آنچه که از پشت پنجره دیده میشود ... یا از خیابان زیر پنجره ... پرسه ... پرسه ای باید برای تمام آنچه تو را گاهی فرو میگذارد ... پرسه ای باید برای تمام خواب های کلوچه دار ...