سکوت

سکوت، سرشار از سخنان ناگفته است؛ از حرکات ناکرده، اعتراف به عشق‌های نهان و شگفتی‌های بر زبان نیامده.

سکوت

سکوت، سرشار از سخنان ناگفته است؛ از حرکات ناکرده، اعتراف به عشق‌های نهان و شگفتی‌های بر زبان نیامده.

ساده

میدانم هنوز هم گاهی به اینجا سرک میکشی ... برای چه را نمیدانم! ولی مثل بقیه چیز ها ... این را هم حس میکنم ... 

به تو یکبار گفتم ... هرگز از من رها نخواهی شد ... باز هم شک داری؟ ... من کاری ندارم ... تو خود از درون از من رها نخواهی شد ... و شاید تنها تو میدانی هرگاه که به من می اندیشی من میفهمم ... آن ریشه ها کار خود را نیک میدانند ...


ولی باور کن دنیا ساده تر از آن چیزیست که حتی بتوانی فکرش را هم بکنی ... آنقدر ساده و بی گره است که گاهی خنده ام میگیرد ... هیچ نیست ... هیچ هم نیست ... همه اش بازی است ... همه اش سایه است و رنگ و نیرنگ ... هیچ کاسه ای زیر هیچ نیم کاسه ای نیست ! ... آب زیر هیچ کاهی نیست ... اصلا چیزی نیست ... گاه در زبان نمی آید آنقدر ساده است !! همیشه فکر میکردم ساده بودن یعنی احمق بودن ... اما حماقت خود پیچیدگی است ... گویی راهی باشد کاملا صاف و هموار و تو به دنبال مارپیچ هایی باشی که بتوانی پله هارا دور بزنی که از زیر گذرها رد نشوی که یک وقت پایت در چاه  تاریک هزار تویی گیر نکند و ... آی آدم ها ... چشم باز کنید ... مارپیچ و پله و هزار تو و زیر گذر و ... وجود ندارد !! راهیست صاف و هموار و کوتاه! ... بیایید رد شوید :)))) ... باورمان نمیشود ... فکر میکنیم باید چیز عجیب و غریبی باشد که ... نه بابا !!! خیلی سادست ... رها کنید این فکر احمقانه را ... ساده زندگی کنید و بخندید ... عاشق باشید و زندگی کنید ... تازه خواهید فهمید لذت چیست ...


پ.ن: واللا ...