سکوت

سکوت، سرشار از سخنان ناگفته است؛ از حرکات ناکرده، اعتراف به عشق‌های نهان و شگفتی‌های بر زبان نیامده.

سکوت

سکوت، سرشار از سخنان ناگفته است؛ از حرکات ناکرده، اعتراف به عشق‌های نهان و شگفتی‌های بر زبان نیامده.

آلما

نسیم کوهستان خیسی گونه هایش را بوسه میزند ... گوشش بدهکار آسمان نیست ... ساز دلش را مینوازد ... گویی دلش فشرده شده ... به خود میپیچد ... انگار میخواهد چیزی را بالا بیاورد ... چیزی که چنان بر جانش ریشه دوانده که هیچ مرزی میانشان نیست ... باید جان خود را بدرد تا شاید ... نمیشود ... 

جنگی جاودانه است میان اضداد ... میان داشتن چیزی و نداشتن دیگر چیز ها ... میان طعم خوش عشق و دلبستگی و اعتیاد جان سوز وابستگی و تکه تکه شدن ... نبردی خونین است میان آنچه برایت خوب تعریف شده و آنچه بد تعریف شده ... و حقیقت همان برخورد این دو است ... خط مقدم جدال نیروهای خیر و شر درونی برای سهم گرفتن از گیجی انسان ... زندگی نمایش تبلور اضداد در کنار یکدیگر است ... هر خوشی دارای رنجی است ... هر شادی برابر اندوهی است ... هر عشقی باردار نفرتی عمیق است ... میان این کشمکش های وحشیانه انتخاب درونی انسان است که برمیگزیند چه را ببیند و چه را نبیند ... چه را بشنود و چه را نشنود ... این برداشت هر انسان است از حقیقت که شاید اندکی از آن نیز نباشد ... ذهن انسان چنان ارزش گراست که از هر پدیده تنها جاهایی که با ارزش های او همخوانی دارد را درک میکند ... ارزش هایی که حاصل اندیشه ی دیگر انسانهاست ... حاصل تهوع فلسفی گروهی گم شده !! ... بیچاره انسان !! ... 


پ.ن: آلما به ترکی میشود "سیب" ... سیب نماد آگاهی و ندانستن (فریب یا وسوسه) است ...هم نماد عشق و هم نماد غم هجران ... 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد